درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات وبلاگ
كالاي شما
انگشتر جادويي
جك و اس ام اس
اس ام اس هاي عاشقانه
اس ام اس جديد
اس ام اس غمگين
اس ام اس نوروز 91
معرفي فيلم
مرهم
ورود اقایان ممنوع
اينجا بدون من
طهران تهران
الزایمر
پرتقال خونی
سعادت اباد
بيوگرافي
مهران مديري
امين حبيبي
رضا عطاران
مهناز افشار
لیلا حاتمی
شهاب حسيني
جنيفر لوپز
اصغر فرهادی
فرزاد حسنی
اهنگ برتر
دانلود ها
عکس
گپ دوستانه
جشن باستاني نوروز
متولدين ماه ها
مرد فروردين
زن فروردين
مرد ارديبهشت
زن ارديبهشت
مرد خرداد
زن خرداد
مرد تير
زن تير
مرد مرداد
زن مرداد
مرد شهريور
زن شهريور
مرد مهر
زن مهر
مرد ابان
زن ابان
مرد اذر
زن اذر
مرد دي
زن دي
مرد بهمن
زن بهمن
مرد اسفند
زن اسفند
اتفاقات مهم...
بازي سوسانو در فيلم عطشاني
برادپيت و انجلينا جولي دوباره همبازي ميشوند
پيام تبريك
مصاحبه ها
محسن طنابنده
ويشكا اسايش
حامد بهداد
پانته ا بهرام
طناز طباطبایی
داستان های کوتاه
وزن دعای پاک و خالص
به او اعتماد کن
حالا با من یک قهوه میخوری؟
عاشق خجالتی
گلچین اشعار شاعران
مولانا
حافظ
سعدی
فردوسی
کدهای پیشواز
ایرانسل
همراه اول
تاریخ کشور ایران از ابتدا تا کنون
ملوک الطوایفی
سربداران
مرعشیان
لینکستان
دخترآفتاب
broz
just yegane
تو همان اينه ام هستي
تبادل لينك و همكاري در فروش
تي نيوز
بزرگترين مرجع دانلود گرافيك
ورود ممنوع؟
بهترين سايت دانلود براي همه سليقه ها
عاشق تنهايي
۩۞۩ بیستاک ۩۞۩
مطالب جالب و تفريحي
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كالاي شما و آدرس business91.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب سبز

قالب سبزفروشگاه قالب
نویسنده : ali@ahmad
دسته بندی : <-PostCategory->

 

معرفی فیلم سینمایی آلزایمر با بازی:فرامرز قریبیان، مهدی هاشمی، مهتاب کرامتی، مهران احمدی،حمید ابراهیمی، هدی ناصح، صوفیا دژاکام و…
کارگردان: احمدرضا معتمدی
تهیه کننده: سعید سعدی
فیلمنامهنویس: ا.ر. معتمدی
مدیر فیلمبرداری: علی لقمانی
صدابردار: حسین بشاش
طراح صحنه و لباس: حسن روح پروری
چهره پرداز: سعید ملکان
صداگذار: مهرداد قلوخانی
تدوینگر: فرزاد هوتهم
موسیقی: علی صمدپور
جلوه های ویژه: حمید رسولیان
خلاصه داستان:زنی که همسر خود را درتصادف از دست داده است هر سال برای یافتن او در روزنامه آگهی می دهد و…

 

. رابطه میان حاج نعیم و آسیه نه مبتنی بر عشق و خواستن است و نه نشانهای از تنفر را به ذهن مخاطب متبادر میسازد. در طول فیلم، آسیه به محمود هیچ اعتنایی ندارد درحالی که.....
تست دو گزینهای
اولین نکتهای که در «آلزایمر» ذهن ما را به خود معطوف میکند، تم فلسفی کمرنگی است که در لوای بستری اجتماعی خود را مینمایاند. «آلزایمر» برخلاف ساخته قبلی کارگردان، اثر کم کاراکتری است. اثری که بستر موضوعیاش نمیتواند چندان آبستن رخدادهای متفاوت باشد و این همان نکته عجیبی است که انتظار برخورد با آن را در سینمای معتمدی نداشتیم. انگار همین کم شخصیت بودن داستان و تک محور بودن آن، در قوارههای سینمای معتمدی نیست و از این رو است که وی نتوانسته به آن فرم همیشگی خود وفادار بماند. همین شخصیتهای اندک به همراه تک موضوعی که از ابتدای داستان تا پایان به آن پرداخته میشود نیز چندان مورد تحلیل قرار نمیگیرد. آدمهای داستان در گنگی روابط با یکدیگر دست و پنجه نرم میکنند و نمیتوانند یک حس دوستداشتنی و البته خانوادگی را برای مخاطب خود به نمایش بگذارند. رابطه میان حاج نعیم و آسیه نه مبتنی بر عشق و خواستن است و نه نشانهای از تنفر را به ذهن مخاطب متبادر میسازد. در طول فیلم، آسیه به محمود هیچ اعتنایی ندارد درحالی که طبق نوشته فیلمنامه، آسیه باید از محمود حساب ببرد. سرپرستی حاج نعیم بر دیگر اعضای خانواده اصلا تعریف نمیشود و وی فقط در قامت بزرگ خاندان ظاهر شده و عملا هیچ نشانهای از این بزرگی در فیلم نشان داده نمیشود. در لحظاتی از فیلم، وی به نصایح ظاهری محمود گوش داده و از وی حرف شنوی دارد. البته بهجز سکانسی که حاج نعیم باید سندی را برای آزادی کله خراب به آگاهی ببرد که در آنجا، حاج نعیم حرف محمود را (که فاصله خانه تا آگاهی را به دنبالش دویده) رد میکند که آن هم ایجاب داستان برای رسیدن به پایانبندی فیلم است. اما «آلزایمر» یک مشکل ظاهری بسیار آزاردهنده دارد و آن اینکه سکانسهای سرد فیلم سرتاسر اثر را فرا گرفته است. معتمدی نتوانسته بنا به تعریفی که از چیدمان یک خانواده سنتی دارد، به یک بالانس شخصیتی دست پیدا کند. ما در «آلزایمر» شخصیت پرهیاهوی محمود را داریم که بی محابا حالتی اکتیو دارد و در مقابل او، دو شخصیت حاج نعیم و آسیه قرار دارند که در برابر حوادث، واکنشهای بسیار سرد و ابتدایی از خود نشان میدهند. کله خراب نیز به عنوان مهرهای خنثی،حلقه رابط رخدادهایی است که برای این سه شخصیت اتفاق میافتد. حال با توجه به سردمداری حاج نعیم در یک سر داستان و آسیه در سر دیگر که بهعنوان شخصیتهای کلیدی فیلم مطرح هستند، شیطنتها و قیل و قالهای محمود چه کمکی میتواند به باز شدن حالت انجماد فیلم کند؟ شاید بتوان دلیل سکوت بیش از اندازه آسیه را غم بیست ساله او دانست اما برای این سکوت عامدانه حاجنعیم، از چه توجیهی میتوان طلب استمداد نمود؟ کاراکتر حاج نعیم در «آلزایمر» خیلی ابتدایی واکاوی میشود. گویا این شخصیت از ابتدای داستان در پی بهانهای است تا با دیگر شخصیتها قهر کند. آیا وی نمیتوانست از همان ابتدایی که کله خراب وارد داستان شد، برود و برادری که بیست و هشت سال با او زندگی کرده بود را شناسایی نماید؟! اگرچه وی به اصرار محمود از رفتن به آگاهی خودداری کرد اما برای دفعات دیگر چرا وی حاضر به روبهرویی با کله خراب وشناسایی او نشد؟ که اگر این اتفاق رخ میداد فیلم عملا در همان نیمهراه به پایان میرسید و حرف دیگری برای گفتن نداشت. کارگردان از حربه عدم روبهرویی این دو شخصیت استفاده ابزاری کرد تا داستان به سیاق ذهنی خود او جلو برود. عدم آنالیز شخصیتها در «آلزایمر» فقط به عنوان اهرمی برای پیشبرد ظاهری داستان مطرح میشود مثلا کاراکتر آمیرزا را در نظر بگیرید: وی همان شخصیتی است که در مسجد خیلی محکم با آسیه صحبت میکند و میگوید: «اگر امیرقاسم دوسال شوهر تو بوده، بیست و هشت سال برادر نعیم بوده پس وقتی او میگوید امیرقاسم مرده، حرف او را گوش کن.» در این سکانس آمیرزا به وضوح حکم به مردن امیرقاسم میدهد اما همین شخصیت در سکانسهای دیگر فیلم، بدون اینکه هیچ نشانهای مبنی بر تغییر احوالات وی مشاهده شود، با چرخشی صدوهشتاد درجهای، به یکباره حرفهای آسیه را میپذیرد و به آگاهی میرود و برای کله خراب ریش گرو میگذارد که وی را به زندان نبرند و حتی در برابر منفی بودن جواب آزمایش خون او، گاردی تهاجمی میگیرد!این همان اعجابهایی است که این سوال را به وجود میآورد كه آیا این فیلم، واقعا نوشته احمدرضا معتمدی است؟ اما کارگردان توانسته به خوبی طنز پنهان خود را در کاراکتر کله خراب نشان دهد. طنزی که تا حدود بسیاری مدیون نقش آفرینی خوب مهدی هاشمی است. اما گویا قرار نیست فیلم روی خوشی داشته باشد. کارگردان در میان بهت تماشاگر که منتظر معلوم شدن حقیقت داستان است، خیلی واضح به تشریح ماجرا نمیپردازد. مخاطب تنها از روی آن یادگاری که عکس جوانیهای امیر قاسم و آسیه را در خود دارد، دوباره به شک میافتد که آیا این همان یادگاری است که ابتدای فیلم در دست آسیه میبیند یا اینکه کله خراب نیز نمونهای از آنچه در دست آسیه بوده را داشته است؟ اگر کله خراب واقعا همان امیرقاسم است، پس چرا جواب آزمایش خون او و دخترش منفی آمده و اگر او امیرقاسم نیست پس این یادگاری را از کجا به همراه داشته است؟ این پایان نمیتواند گویای هیچ حقیقتی باشد کما اینکه فیلم «آلزایمر» از آن دست آثاری است که محکوم به نتیجهگیری است و نمیتواند پایان را به مخاطب بسپارد. تست دو گزینهای بلی یا خیر نمیتواند حالت سومی داشته باشد. در دیدی کلی «آلزایمر» فیلمی است که بهرغم سوژه بسیار خوبش که یکی از شاکلههای ساختاری سینمای معتمدی است، نتوانسته مایه اولیه آنرا ورز داده و برای آن، فضاسازیهای متفاوت و البته منطقی دست و پا کند.

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ

برچسب ها: <-TagName->
نویسنده : ali@ahmad
دسته بندی : <-PostCategory->

 

سينمافا- مائانتا اعتصامي- فيلم " طهران ، تهران" به مانند عنوانش فيلمي است دو اپيزودي كه اپيزود اول را با توجه به "ط" دسته دارش كه نشانه ي تمامي نوستالژي پنهان پشت يك اسم و يك شهر است،" داريوش مهرجويي" كارگردان قديمي تر كه حالا ديگر گرد سفيدي روي موهايش نشسته و يادآور چندين سال سينماي دوست داشتني براي همه ماست  كارگرداني كرده است.
داريوش مهرجويي از سرگشتگي هاي فلسفي "هامون" و تنهايي و انزواي "ليلا" و " پري" عبور كرده و حالا كه دنيا را با عينك سال ها تجربه و زندگي مي بيند به  رضايت و سرخوشي " مهمان مامان" و حالا اپيزود " طهران" رسيده است.
اپيزود "طهران " با وقوع يك فاجعه و تنش شروع مي شود. در لحظه ي سال تحويل سقف خانه اي فرومي ريزد و اين يعني يك چالش پيش روي خانواده ي داستان. بهترين ملات براي ساختن فيلمي اجتماعي و پراز تلخي . خانه اي كه خراب مي شود و خانواده اي كه  تمام خوشي عيدشان قاعدتا بايد خراب شود . اما اين بار پشت سكان فيلم كارگرداني  نشسته كه آن قدر زندگي كرده كه بداند پشت هر زشتي و سختي ، چه زيبايي ها پنهان شده است.
بعد از آوارشدن سقف خانه بر روي سر خانواده ي چهارنفره ي " نجيب" ، اين خانواده براي گذراندن روز اول عيد ، با يك تور تهران گردي همراه مي شوند . توري كه تمامي مهمانانش مردان و زن هاي مسن و دنياديده اي هستند كه يك جورهايي تماشاگر احساس مي كند انگار با همكلاسي هاي سابق و همراه هاي دوران جواني خود مهرجويي همسفر شده است. پيرمرد و پيرزن هاي خوشحالي كه از همه نوعي مي توان بينشان پيدا كرد . از عاشق گرفته تا بهانه گير. و اين سفر تهران گردي بهانه اي مي شود تا تماشاگرهم با مسافران همراه شده ،پوسته ي بيروني تهران را كه هميشه برايش شهري بوده پر از دود و ترافيك و ازدحام بشكافد و به قلب تپنده و داستان هاي اين پايتخت حالا پير نزديك شود. در واقع اين اپيزود به همه مان نشان مي دهد كه مي توان يك فيلم كاملا سفارشي و تبليغاتي را طوري ساخت كه هم سينما باشد و لذت بخش و هم اهداف تهيه كنندگانش را برآورده كند.
از موسيقي اين اپيزود نبايد بي تفاوت گذشت كه بار اعظم نوستالژي تهران پير را بر دوش مي كشد. بازي هاي فيلم به خصوص بازي " پانته آ بهرام" بسيار چشمگير و باورپذير است و تمامي بازيگرها ، حتي مسافران تور تهران گردي خيلي خوب خودشان را با دنياي جلوي دوربين وفق داده اند و تمام اين ها در درآوردن فضاي رئالي كه مشخصه ي فيلم ديگر مهرجويي يعني " مهمان مامان" هم بود كمك كرده است.
پايان فيلم به همان حلاوت و خوش بيني " مهمان مامان" است. بايد به مهرجويي كه از " گاو" تا " طهران" آمده است و تلخي "سنتوري" و توقيفش را چشيده اعتماد كرد و از خوش بيني اش  لذت برد. مهرجويي آن قدر پيرهن پاره كرده است كه بداند چنين خوش بيني هايي را مي توان در ژانر علمي – تخيلي طبقه بندي نكرد .

 

اپيزود دوم را كارگردان جوان تري ساخته است ، " مهدي كرم پور".
 كارگرداني كه آن قدر جوان هست كه هنوز معترض باشد و ايده آل گرا. پس از ديدن شعارهاي اپيزود " تهران" شوكه نشويد. اپيزود "تهران " ، صداي اعتراض نسلي را به تصوير كشيده كه نه اهل مسامحه است و نه اهل محافظه كاري و در لفافه سخن گفتن. درست كه سينما جاي مستقيم حرف زدن نيست . جاي تصوير است نه شعار و سخنراني. درست كه سينما اول سرگرمي است و آخر كلاس درس. اما " تهران" تلاشي محترم است در راستاي زدن حرف هايي كه بخشي از بغض جوان هاي امروز است. داستان سعي دارد عكس العمل عده اي جوان به مسئله اي را نشان بدهد كه شايد در وهله ي اول مسئله ي خيلي ها نباشد و صرفا لغو يك كنسرت موسيقي به نظر برسد اما  در عمق بيشتر خيلي حرف ها دارد.
 مشكل تنها لغو كنسرت يك سري جوان نوازنده نيست. حرف ، حرف اعتمادنكردن است. حرف از " خودي ندانستن" جوان .
اپيزود دوم ، خيلي خود را درگير روايت داستان نمي كند . بيشتر سعي دارد به دغدغه هاي جواناني نزديك شود كه بهانه ي فيلمش هستند. گروهي كه شايد جذاب ترين فردشان " رضا يزداني" خواننده شناخته شده ي سبك " راك" باشد. " راك" خودش سبك اعتراض است و اين اعتراض را صداي محكم و خش دار يزداني بهتر از هر چيزي تكميل مي كند. شايد بازي " رضا يزداني " در فيلم ديده نشود و در واقع يزداني فقط خودش را اجرا كرده باشد ، اما بي شك هرگونه حضور ستاره هاي عرصه هاي ديگر در سينما ،هميشه جذاب بوده است.
مطمئنا پرداخت داستاني و شخصيت ها خيلي قوي نيست و همان نچسب بودن آدم هاي قصه ي قبلي كرمپور يعني " چه كسي امير را كشت؟" اين جا هم ديده مي شود . اما بدون شك لذت ديدن اجراي تخيلي گروه در آخر فيلم كه حدود هفت دقيقه آخر اپيزود دوم فيلم را در برگرفته باعث مي شود كه  تماشاگرها با حس خوبي از فيلم سالن را ترك كنند.
در آخر بد نيست يادآور شويم كه فيلم قرار بود در سه اپيزود تهيه شود . و كارگردان اپيزود ديگر " سيف الله داد" باشد كه وقتش در اين دنيا تمام شد و ساخت اين اپيزود در تقديرش نبود. فيلم به " داد" تقديم شده است. روحش شاد...
اطلاعات فيلم:
طهران – تهران
اپيزود اول: طهران، روزهاي آشنايي - کارگردان: داريوش مهرجويي
اپيزود دوم: طهران، سيم آخر- کارگردان: مهدي کرم پور


برچسب ها: <-TagName->
نويسندگان
امكانات وبلاگ
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 16
بازدید هفته : 53
بازدید ماه : 81
بازدید کل : 40002
تعداد مطالب : 85
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1

statistics


Up Page